دم مغازه هم با همین لباس میروم
پایگاه اطلاعرسانی سازمان بسیج اصناف کشور- لوطیمنش بود و بدن ورزیدهای داشت. همه او را با کلاه چریکیش میشناسند. فرمانده فداییان اسلام در ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران، فعالیتهای انقلابی را از سال 42 و همکاری با شهید اندرزگو شروع کرد. عاشق شهید بهشتی بود و در حزب جمهوری فعالیت زیادی داشت.مغازهای داشت که آن را تبدیل به فروشگاه تعاونی کرده بود و در آن دست نیازمندان را هم میگرفت. دست آخر هم این شیرمرد بازاری که بعثیهای عراقی نتوانستند او را در جبههها شکار کنند در روز 28 اردیبهشت 64 به دست چند نفر از منافقین بهنامردی با شلیک چند گلوله به پشت سرش، داخل همین مغازه به شهادت رسید.
فرمانده فداییان اسلام در جنگ تحمیلی، شهید سید مجتبی هاشمی، شهید شاخص بسیج اصناف در سال 93 است. در این سلسله نوشتارها بر آنیم تا این چریک بازاری را بیشتر بشناسیم.
محمدرضا رستمی، از همرزمان سید مجتبی در کمیته انقلاب اسلامی، میگوید:
بعد از آنکه در 23 بهمن 57 حکم کمیتههای انقلاب اسلامی توسط حضرت امام خمینی - رحمة الله علیه- برای آیتالله مهدوی کنی صادر شد، اواخر بهمن، کمیته منطقه 9 تهران که بزرگترین کمیته بود تشکیل شد. این کمیته که مسئولیت آن را مرحوم آیتالله خسروشاهی به عهده داشت، شش ستاد بزرگ داشت و من مسئول ستاد عملیاتی بودم.
وقتی سید مجتبی در کمیته حضور داشت دیگر خیالم راحت بود. ساعت 10 شب که میخواستم به خانه بروم میگفت «شما بروید، خیالتان راحت باشد، من هستم.» مقر ستاد ما در پارک شهر بود. ایشان علاوه بر ستاد خودمان به ستادهای دیگر هم سرکشی میکرد و فردای آن روز گزارش کاملی ارائه میداد.
در این مدت، یک ریال هم از کمیته به عنوان حقوق دریافت نکرد. مسئول مالی میگفت: «حقوقش را نمیگیرد و میگوید بدهید به کسی که نیاز دارد.»
همیشه آماده و پا در رکاب بود. یک بار به او گفتم: «آقا مجتبی، رضایت بده و دیگر این لباس و پوتین را از تنت در بیاور.» جواب داد: «به جدم قسم، تا زمانی که صدام هست و تکلیف جبهه مشخص نشده، حتی دم مغازه هم با همین لباس میروم و فروشندگی میکنم.»
آخر هم به خاطر روحیهای که داشت و نمیتوانست کار دفتری انجام دهد، آمد و گفت: «برای جبهه اعلام کردهاند نیرو میخواهند. من به همراه عدهای از بچهها میرویم جبهه.»
(منبع: کتاب «آقا سید مجتبی»، مجموعه یاران ناب- 12، به کوشش علی اکبری، نشر یازهرا)
انتهای پیام/
افزودن دیدگاه جدید