وقتی آسمان غرمبه، پیک مرگ شد

Submitted by مدیر فنی on
عباس دست‌طلا/3
با اینکه همین چهل روز پیش، صدام تهران را بمباران کرد و صابون این صداها را به تنم مالیده‌ام ولی حس می‌کنم دارم اولین ترس از انفجار را تجربه می‌کنم. مرگ روبه‌رویم ایستاده و صدایم می‌کند: های! عباس‌علی!... عباس فابریک!... عباس!... عباس دست‌طلا!

سازمان بسیج اصناف کشور- هفته دفاع مقدس، تازه اول سال حماسی است و باید از اینجا شروع کنیم به شریک کردن دیگران در گنج جنگ 8 ساله. کتاب عباس دست‌طلا بهانه خوبی است برای این کار. این کتاب، داستان زندگی حاج عباس‌علی باقری، تعمیرکار جبهه‌هاست که بر اساس خاطرات خود او در قالب داستانی نگاشته شده است. زاویه دید این داستان، اول شخص است؛ یعنی راوی آن، خود عباس دست‌طلاست. در این سلسله داستان‌ها بر آنیم تا خاطرات این کتاب را با اندکی تصرف و تلخیص تقدیمتان کنیم.

امروز بخش دیگری از خاطرات عباس دست‌طلا را می‌خوانید:

دسته بندی