ابتکار جالب یک سنگکی در کمک به افراد مستحق/ نان از حساب دیوار
شاید برای شما جالب باشد بدانید که در شهر کوچک ما نانوای خوش ذوقی اقدام به ایجاد حساب دیوار در نانوایی خود کرده و به این طریق واسطه ای برای کمک به افراد بی بضاعت شده است. با این نانوای خوش ذوق بهاری، با نام "احسان نوعی" ، گفتگویی داشتیم و از علت و انگیزه او برای این کار پرسیدیم. - چطورشد که با حساب دیوار آشنا شدید؟ یک سال پیش بود که مطلبی در مورد حساب دیوار در یکی از کشورها خواندم و مطلب برایم جالب آمده بود، در نانوایی هم افرادی بودند که بی بضاعت بودند و برای خرید نان می آمدند من خودم تا جایی که می توانستم به آنها کمک می کردم و همینطور افرادی هم بودند که می آمدند و می گفتند که مثلا یک روز را رایگان به صورت نذری نان پخت کنم؛ اما خیلی ها قبول نمی کردند و می گفتند که به افراد بی بضاعت بدهید، این شد که به فکر اجرای حساب دیوار در نانوایی افتادم تا این کمک ها و نذری ها را به دست افراد مستحق برسانم. - به طورمعمول مردم چه تعداد نان به حساب دیوار کمک می کنند؟ همه تعداد کمکی داریم. از یکی و دوتا کمک داریم تا 50 تا و بیشتر. - چه مدت است که حساب دیوار را راه اندازی کرده اید؟ حدود شش هفت ماه است و تا به حال چندبار برگه ای که به عنوان حساب دیوار نصب کرده ام پر شده و تعویضش کرده ام و الان تقریبا 60 نان از حساب جلوتر هستیم. - صحبت پایانی شما چیست؟ امیدوارم این سنت نو در دیگر نقاط شهر نیز باب شود و مردم نیز با این حساب آشنا شده و از آن استقبال کنند؛ چرا که افراد مستحق زیادی هستند که هر روزه ما با آنها سروکار داریم و به این طریق می توانیم به طور مخفیانه به آنها کمک برسانیم. امیدواریم حساب دیوار در دیگر نقاط شهر و در دیگر جاهایی که مردم برای تامین معاش روزمره خود مراجعه می کنند نیز ایجاد شود. آدرس نانوایی: بهار- میدان امام - ابتدای خیابان 17 شهریور نانوایی سنگکی گل گندم . توریستی از کشوری ، به اسپانیا سفر کرده بود خاطره جالبی رو تعریف کرد: میگفت در یکی از روستاهای اسپانیا وارد قهوه خانه ای شدم و برای خود و همراهم قهوه سفارش دادم . در حالی که روی میز منتظر سفارشمان بودیم در کمال تعجب دیدیم که بعضی از مشتریان جلوی پیشخوان آمده و در حالی که خودشان تنها بودند سفارش دوتا چایی و یا دوتا قهوه میداند و میگفتند یکی برای خودم و یکی برای دیوار. از نوع سفارش در حیرت ماندیم . متوجه شدیم که بعد از هر اینگونه سفارش پیشخدمت یک برگه کوچک که روی آن چای و یا قهوه نوشته است به دیوار پشت سرمان چسپاند و جالب اینکه دیوار پشت سرما پر از این برگه ها بود. در ذهنمان هزاران فکر به وجود آمد که دلیل اینکار چیست و این حرکت یعنی چه. در افکار خود غوطه ور بودیم … آدم فقیر و ژنده پوشی وارد قهوه خانه شد و سفارش یک قهوه داد اما با این جمله " ببخشید بی زحمت یک قهوه از حساب دیوار " و پیشخدمت یکی از کاغذها را روی آن قهوه نوشته بود از روی دیوار برداشت و پاره کرد و یک قهوه به آن مرد فقیر داد بدون آنکه از آن مرد پولی بگیرد.
افزودن دیدگاه جدید